با استناد به گفتهی ماکس وبر در کتاب بنیانهای عقلانی و اجتماعی موسیقی که معتقد است سازهای زهی ریشه در سازهای بومی شرقی و مناطق گرمسیری دارند که دارای بدنهای رزونانت و یکتکه هستند (بدنهی آنها اصالتا از لاک لاکپشت بود که بر روی آن پوست میکشیدند)، همان لیری که آتفرید در قرن هشتم از آن یاد کرده و دارای یک _ و بعد سه و بیشتر از سه سیم بود.
مانند ساز رباب که طی جنگهای صلیبی از شرق وارد غرب شده و در قرنهای یازده، دوازده و سیزده به طور وسیع مورد استفاده واقع گشته است. این ساز به خوبی با موسیقی سنتی انطباق پیدا کرده بود و حتی قادر به اجرای مُدهای کلیسایی دیاتُنیک مشتمل بر (سی بمل) بود.
این سازها با چالشهایی مواجه شدند و بعدها سبب شد بدنهای رزونانت برای آن تعبیه شود که قابلیت اجرا را بالاتر ببرد و جایگاهی برای حاملین امروزین رزونانس (پل، تیرک صوتی و ...) فراهم گردد.
او نیز اذعان دارد که ایجاد بدنههای رزونانت که عامل بسیار مهمی در اثربخشی صدا است،اختراعی کاملا غربی است که نمیتوان انگیزهی خاص آن را به طور قطع مشخص کرد. به نظر میرسد وجود نجاران بهتر و خاتمهای چوبی برای ساخت صفحههای این سازها، در سرزمینهای نوردیک بیشتر از مناطق شرقی است.
ویُلُن _ که هیرونیموس، اهل موراویا، آن را وییل مینامید _ بسته به اینکه برای اجرا در قالب موسیقی هنری به کار گرفته شود یا عامه پسند، در اصل دارای دو سیم همصدا برای همراهی در فاصلهی سوم و سیمهای بوردون یا هیچ کدام از این انواع بود.
ویُلُن، تا وقتی که مقتضیات موسیقی ارکستری آن را تسخیر و دگرگون کرد، اهمیت هارمونیک روزافزونی داشت. این ساز به دلیل تکنیک و نیرومندیای که داشت محملی برای اجرای آهنگهای فُلک شد.
حال با ریشەیابیای که در ابتدای متن شد این سوال مطرح است که چرا قشر آکادمیکِ موسیقی در ایران برای استفاده از ساز ویلن محدودیت قائل هستند؟
استدلالات موجود برای آن این است که:
1 )این ساز سازی غربی است و چون در کشورهای غربی از میکرُتُنهای شرقی در اجرا با ساز ویلن استفاده نشده, این ساز برای این نوع از فواصل مناسب نیست, غافل از اینکه خود غربیها اکنون در آثار مدرن به وفور از فواصل میکرُتُن در اجرلی این ساز استفاده میکنند. حال با استناد بر پیشینهی این ساز و با توجه به زادگاهش، چگونه میتوان اذعان داشت که این ساز چون در غرب به تکامل رسیده, دیگر نمیتواند وسیلەای برای اجرای موسیقی شرقی باشد.
2 )چون مردمان این مرز و بوم دارای ساز کمانچه هستند، دیگر نیازی به استفاده از سازی که آن را ناآگاهانه مربوط به خود نمیدانند لزومی ندارد. غافل از اینکه این دو ساز هیچ وقت نمیتوانند جای همدیگر را پر کنند.
در عصر مدرن که رقابتی همهجانبه برای خلاقیت و خلق صداهای متفاوت از سازهای موجود ایجاد شده, دیدگاههایی از این قبیل نه که پیشرفتی در پی نخواهد داشت بلکه ما را در چهارچوبی از قواعد و اصول حبس میکند.